عشق غیر منتظره پارت20
آنیا: ف. ..فورجر؟.....یعنی تو...با من نسبتی داری؟
آنیسا: آره نسبت خیلی عمیقی دارم...من...
آنیا: خواهرمی؟؟؟؟؟😇😢😢
آنیسا: نه احمق جون دخترتم!
آنیا با چشمای گربه ای معروفش گفت: ولی من که ازدواج نکردم!
آنیسا: خب...هنوز نکردی...ولی یه روزی با بابای من ازدواج میکنی و دقیقا دو سال بعدش من به دنیا میام
آنیا: آگه الان بکی اینجا بود می گفت....شوهرم کیه؟ وای چه رمانتیک😑
آنیسا: موافقم...حالا این ها رو بی خیال باید اون اهریمن رو شکست بدیم
آنیا: چه بلایی سر دایی یوری اومده؟
آنیسا: خب...اون یوری نیست...اون یه اهریمنه که از دنیای 456 فرار کرده
آنیا: یا ابلفضل،مگه کلا چند تا دنیا داریم؟!
آنیسا: انقدر که عمرت کفاف نمیده همش رو بگم!
آنیا: برگام...حالا چطوری باید نابودش کنیم؟
آنیسا: یه دقیقه!
آنیسا به داخل یکی از پرتال های دور و اطرافشون رفت و یه شمشیر با خودش آورد
آنیا: چه خفنه!
آنیسا: میدونم کارت با تفنگ بهتره...اما این تنها شانسمونه
آنیا: خب....با این باید کجاش رو ببرم؟
آنیسا: گردنش!
آنیا:اوکیه
خب خب....آنیا رفت خونشون شر اون اهریمن رو کم کرد و خونه رو تمیز کرد وقتی فردا رفت مدرسه فهمید...
آنیسا: آره نسبت خیلی عمیقی دارم...من...
آنیا: خواهرمی؟؟؟؟؟😇😢😢
آنیسا: نه احمق جون دخترتم!
آنیا با چشمای گربه ای معروفش گفت: ولی من که ازدواج نکردم!
آنیسا: خب...هنوز نکردی...ولی یه روزی با بابای من ازدواج میکنی و دقیقا دو سال بعدش من به دنیا میام
آنیا: آگه الان بکی اینجا بود می گفت....شوهرم کیه؟ وای چه رمانتیک😑
آنیسا: موافقم...حالا این ها رو بی خیال باید اون اهریمن رو شکست بدیم
آنیا: چه بلایی سر دایی یوری اومده؟
آنیسا: خب...اون یوری نیست...اون یه اهریمنه که از دنیای 456 فرار کرده
آنیا: یا ابلفضل،مگه کلا چند تا دنیا داریم؟!
آنیسا: انقدر که عمرت کفاف نمیده همش رو بگم!
آنیا: برگام...حالا چطوری باید نابودش کنیم؟
آنیسا: یه دقیقه!
آنیسا به داخل یکی از پرتال های دور و اطرافشون رفت و یه شمشیر با خودش آورد
آنیا: چه خفنه!
آنیسا: میدونم کارت با تفنگ بهتره...اما این تنها شانسمونه
آنیا: خب....با این باید کجاش رو ببرم؟
آنیسا: گردنش!
آنیا:اوکیه
خب خب....آنیا رفت خونشون شر اون اهریمن رو کم کرد و خونه رو تمیز کرد وقتی فردا رفت مدرسه فهمید...
- ۶.۷k
- ۱۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط